قوله تعالى: «و منْ أعْرض عنْ ذکْری» هر که روى گرداند از باد و سخن من، «فإن له معیشة ضنْکا» او راست زیستى بتنگى و سختى، «و نحْشره یوْم الْقیامة أعْمى‏» (۱۲۴) و بینگیزیم فردا او را چنان که نه حجت بیند خود را نه عذر.


«قال رب لم حشرْتنی أعْمى‏» گوید خداوند من چرا مرا چنین انگیختى؟


«و قدْ کنْت بصیرا» (۱۲۵) و من چاره خویش و حجت و دسترس خویش دیدمى.


«قال کذلک أتتْک» الله گوید او را هم چنان که بتو آمد، «آیاتنا فنسیتها» پیغامها و بگذاشتى آن را، «و کذلک الْیوْم تنْسى‏» (۱۲۶) امروز هم چنان ترا بگذاریم.


«و کذلک نجْزی منْ أسْرف» و هم چنان پاداش دهیم آن کس را که بگزاف رود، «و لمْ یوْمنْ بآیات ربه» و بنگرود بسخنان خداوند خویش، «و لعذاب الْآخرة أشد و أبْقى‏» (۱۲۷) و عذاب آن جهان سخت‏تر پاینده‏تر از عذاب این جهان.


«أ فلمْ یهْد لهمْ» باز ننمود بایشان، «کمْ أهْلکْنا قبْلهمْ من الْقرون» که چند هلاک کردیم پیش از ایشان از گروه گروه، «یمْشون فی مساکنهمْ» مى‏روند در جایگاه هاى گذاشته پس ایشان. «إن فی ذلک لآیات لأولی النهى‏» (۱۲۸) درین که نمودیم نشانهاست زیرکان را و خردمندان را. «و لوْ لا کلمة سبقتْ منْ ربک» گرنه سخنى بودى پیش رفته از خداوند تو «لکان لزاما» در پیچیدندى در ایشان و در رسیدندى و فرو گرفتندى، عذاب خداوند تو، «و أجل مسمى» (۱۲۹) و اگر نه روزهاى پسین نام زد کرده بودى.


«فاصْبرْ على‏ ما یقولون» شکیبایى کن بر آنچه ترا میگویند، «و سبحْ بحمْد ربک» بپاکى بستاى و بسزاوارى یاد کن و پاک دان خداوند خویش را، «قبْل طلوع الشمْس و قبْل غروبها» پیش از بر آمدن آفتاب و پیش از فرو شدن آن، «و منْ آناء اللیْل فسبحْ» و از ساعتهاى شب هم بستاى او را و نماز کن، «و أطْراف النهار» و بر گوشه‏هاى روز، «لعلک ترْضى‏» (۱۳۰) تا مگر ترا خشنود کند تا خشنود شوى.


«و لا تمدن عیْنیْک» و مکش نگرستن دو چشم خویش را، «إلى‏ ما متعْنا به» بآنچه بر خود دار کردیم و فرا داشتیم بآن، «أزْواجا منْهمْ» مردى چند وزنى چند از ایشان، «زهْرة الْحیاة الدنْیا» شکوفه این جهانى که بیفروزد و به نپاید، «لنفْتنهمْ فیه» تا ایشان را بآن فنته مى‏کنیم و مى‏آزمائیم، «و رزْق ربک خیْر و أبْقى‏» (۱۳۱) و روزى خداوند تو روز بروز به و برکت آن پاینده‏تر.


«و أْمرْ أهْلک بالصلاة» و کسان خویش را بنماز فرماى، «و اصْطبرْ علیْها» و خود بر نماز کردن شکیبایى کن، «لا نسْئلک رزْقا» از تو نمى‏خواهیم که داشت خودساز و خود را روزى ده، «نحْن نرْزقک» ما خود ترا داریم و روزى رسانیم، «و الْعاقبة للتقْوى‏» (۱۳۲) و سرانجام پیروزى بپرهیزگارى است.


«و قالوا لوْ لا یأْتینا بآیة منْ ربه» میگویند چرا بما نشانى و معجزه‏اى نیارد از خداوند خویش، «أ و لمْ تأْتهمْ» نرسید بایشان، «بینة ما فی الصحف الْأولى‏» (۱۳۳) خبر درست من از کتابهاى پیشین،.


«و لوْ أنا أهْلکْناهمْ بعذاب منْ قبْله» و اگر ما ایشان را هلاک کردیمى بعذابى پیش از پیغام، «لقالوا ربنا» ایشان گفتندى خداوند ما، «لوْ لا أرْسلْت إلیْنا رسولا» چرا رسولى نفرستادى بما؟ «فنتبع آیاتک» تا ما پذیرفتیمى و متابعت کردیمى سخنان تو، «منْ قبْل أنْ نذل و نخْزى‏» (۱۳۴) پیش از آنکه ما خوار گشتیمى و رسوا؟


«قلْ کل متربص فتربصوا» بگوى ما چشم داریم و شما مى‏دارید «فستعْلمون» آرى بدانید، «منْ أصْحاب الصراط السوی» که خداوندان راه راست که‏اند، «و من اهْتدى‏» (۱۳۵) و بدانید که راهبران بصواب که‏اند.